آزمون خوش بینی

کاری که الان درگیر انجام آن هستید یک موفقیت بزرگ است.

• من کار همه را با دقت زیر نظر دارم.
• همه برای انجام این کار زمان و انرژی زیادی گذاشتند.

بعد از دعوا با همسرتان (یا دوستتان)‌ آشتی می کنید.

• او را می بخشم.
• کینه ای نیستم.

خانه دوستم را هنگام رانندگی گم کردم.

• پیچ را فراموش کردم.
• دوستم نشانی را بد به من داده است.

همسرتان (یا دوستتان) شما را با هدیه اش شگفت زده کرد.

• او کار بزرگی کرده است.
• من هم شب گذشته شام مهمانش کرده بودم.

تاریخ تولد همسرتان (یا دوستتان) را فراموش کرده اید.

• حافظه خوبی در این موردها ندارم.
• ذهنم مشغول چیزهای دیگری بوده است.

از یک ناشناس گل دریافت کرده اید.

• برایش جذاب بوده ام.
• آدم سرشناسی هستم.

شما مسئول اداره یا بخشی هستید و کارتان را عالی انجام داده اید.

• وقت و انرژی زیادی برای آن گذاشته ام.
• همیشه در مورد انجام کارهایم سخت کوش هستم.

یک ملاقات مهم را از دست می دهید.

• گاهی حافظه خوبی ندارم.
• گاهی از یادم می رود تقویمم را نگاه کنم.

شما مسئول اداره یا بخشی هستید و در کارتان شکست می خورید.

• خوب تلاش نکرده ام.
• نفر قبلی ارتباطات زیادی داشت.

شما میزبان خوبی برای میهمانی شام بوده اید.

• آن شب سنگ تمام گذاشته بودم.
• همیشه میزبان خوبی هستم.

با تماس گرفتن با پلیس از یک جنایت جلوگیری کرده اید.

• یک صدای مهیب توجهم را جلب کرد.
• آن روز هوشیار بودم.

در تمام طول سال تندرست بوده اید.

• افراد کمی دور و بر من مریض بودند.
• حواسم بوده که غذای خوب بخورم و خوب استراحت کنم.

به دلیل گذشتن از زمان امانت کتاب ۱۰ دلار جریمه شده اید.

• وقتی غرق مطالعه کتاب می شوم، یادم می رود مهلت امانت کتاب ممکن است گذشته باشد.
• آنقدر مشغول گزارشم از روی کتاب بودم که پاک فراموشم شد.

سهامتان گران شده است.

• این تصمیم کارگزار سهامم بود.
• من کارگزار خوب و کلاس بالایی دارم.

در یک مسابقه ورزشی قهرمان شده اید.

• من دست نیافتنی ام.
• آموزش سختی را پشت سر گذاشته ام.

در یک امتحان مهم مردود شده اید.

• به اندازه بقیه مردم باهوش نیستم تا در چنین امتحانی موفق شوم.
• آماده نبودم.

غذایی را که برای دوستتان آماده کرده بودید اصلا دست نزد.

• آشپز خوبی نیستم.
• غذا را هول هولکی درست کرده بودم.

مسابقه ورزشی را که این همه برایش وقت گذاشته بودید از دست دادید.

• ورزشکار خوبی نیستم.
• در آن ورزش خوب نیستم.

در یک شب تاریک و در یک خیابان خلوت بنزین تمام کرده اید.

• باک بنزین را بررسی نکرده بودم.
• آمپر بنزین خراب شده بود.

در مقابل دوستتان از کوره در رفتید.

• او همیشه اعصابم را خرد می کند.
• او آن موقع حال و روز خوشی نداشت.

به خاطر پر نکردن به موقع اظهارنامه مالیاتی جریمه شده اید.

• همیشه این کار را به تعویق انداخته ام.
• امسال در این مورد تنبلی کرده ام.

دوستی را برای بیرون رفتن دعوت می کنید و او «نه» می گوید.

• آن روز اوضاع و احوال خوشی نداشتم.
• وقتی دعوتش کردم لکنت زبان گرفتم.

در یک نمایش شما برای کمک به مجری انتخاب می شوید.

• چون در جایی مناسب نشسته بودم.
• خیلی مشتاق به نظر می رسیدم.

برای همسرتان (یا دوستتان) هدیه می خرید و او دوستش ندارد.

• برای چنین خریدهایی خوب فکر نمی کنم.
• او بد سلیقه است.

در یک مصاحبه شغلی خوب ظاهر می شوید.

• اعتماد به نفسم آن روز خوب یود.
• همیشه خوب مصاحبه می کنم.

جوکی می گویید که همه را می خنداند.

• جوک با مزه ای بود.
• موقع مناسب جوک گفتم.

رئیس زمان کمی برای انجام پروژه به شما داده، ولی به هر حال تمامش می کنید.

• در کارم خوب هستم.
• فرد موثری در کارم هستم.

به تازگی احساس فرسودگی می کنید.

• هیچ وقت فرصت استراحت ندارم.
• این هفته سرم خیلی شلوغ بود.

شخصی را از مرگ بر اثر خفگی نجات می دهید.

• من روش هایی را برای پیشگیری از خفگی بلد هستم.
• می دانم در هنگام بحران چه بکنم.

همسرتان می گوید لحظه ای نقاب ها را گنار گذاشته و خودت باش.

• خیلی خود محورم.
• زمان کافی برای او نمی گذارم.

دوستتان چیزی می گوید که قلب شما را می شکند.

• او همیشه همینطور است.
• دوستم آن روز حالش خوب نبود.

صاحب کارتان از شما نظر می خواهد.

• چون من آدم ماهری هستم.
• آدم قابل اعتمادی هستم.

دوستتان را از دردسر نجات می دهید و او از شما قدردانی می کند.

• من از این کار لذت بردم.
• من آدم نوع دوستی هستم.

در میهمانی خیلی به شما خوش گذشته است.

• برخورد همه دوستانه بود.
• من دوستانه برخورد کردم.

دکتر از اندام شما تعریف می کند.

• چون خوب ورزش می کنم.
• به تندرستی ام اهمیت می دهم.

همسرتان (یا دوستتان)‌ شما را برای گردش آخر هفته بیرون می برد.

• او به تفریح و سکوت نیاز داشته است.
• او از جاهای جدید خوشش می آید.

دکتر می گوید به زیادی قند مصرف می کنم.

• توجه کافی به رژیم غذایی ام ندارم.
• مگر می شود از قند صرفنظر کرد؟

از شما می خواهند سرپرست پروژه ای شوید.

• به تازگی پروژه ای مثل این را با موفقیت به پایان رسانده ام.
• در این کار مهارت دارم.

با همسرتان (یا دوستتان)‌ زیاد دعوا می کنید.

• تازگی ها لجوج و لجباز شده ام.
• او تازگی ها حسن نیت ندارد.

موقع اسکی زیاد زمین می خورید.

• اسکی کار دشواری است.
• وسایلم یخ زده بودند.

پاداش بزرگی دریافت می کنید.

• مشکل بزرگی را حل کرده ام.
• بهترین کارمند شرکت هستم.

ارزش سهامتان در حال پایین آمدن است.

• چیز زیادی در مورد سهام و تجارت نمی دانم.
• سهام خوبی را انتخاب نکرده ام.

در بخت آزمایی برنده می شوید.

• خوش شانس بوده ام.
• اعداد را درست انتخاب کرده بودم.

در تعطیلات اضافه وزن پیدا کرده اید حالا نمی توانید آن را کم کنید.

• رژیم من موثر نبوده است.
• رژیم غذایی دراز مدت هیچ گاه موثر نیست.

در بیمارستان بستری هستید و عده کمی برای عیادت شما می آیند.

• چون این جور مواقع بداخلاق می شوم.
• بقیه بی خیال من هستند.

در فروشگاه کارت اعتباری تان را معتبر نمی دانند.

• گاهی اوقات بیش از ظرفیت حسابم خرید می کنم.
• گاهی یادم می رود هزینه های کارت اعتباری را پرداخت کنم.